قشقایی یا ایل قشقایی، یکی از اتحادیههای ایلی ایران است که مانند بسیاری از اتحادیههای ایلی متاخر ایران، ترکیبی از قبیلههایی با ریشههای قومی گوناگون ترک، لر، کرد، الیکایی و عرب میباشد، اما بیشتر قشقاییها ریشهای ترک دارند و تقریبا تمامشان به گویشی از زبانهای ترکی اغوز غربی صحبت میکنند که خود آن را ترکی مینامند و اکثریت قشقاییها شیعه مذهب هستند.
مرکز اصلی این ایل استان فارس است، اما به دلیل وسعت اراضی و قلمرو در دیگر استانها نیز ساکن هستند. از این جمله میتوان به استانهای کهگیلویه وبویراحمد، چهارمحال و بختیاری (بروجن، سامان، کیان، جونقان، بلداجی، طاقانک)، خوزستان (هفتکل، قلعه تل)، اصفهان (قسمتهایی از سمیرم، دهاقان، فریدن، بخشهای مختلف شهرستان لنجان به ویژه بخش مرکزی این شهرستان در اطراف زرین شهر، طالخونچه، بیستگان، باباشیخعلی و چمها) یزد (مهردشت)، قم، مرکزی، و بوشهر (دشتستان و دشتی) اشاره نمود. قشقاییها در دورههای مختلف بهتدریج به این سرزمین کوچیده و در آن ساکن شدهاند.
ریشه شناسی نام
قابل قبولترین نظر در اینباره، نظری است که نخستین بار توسط واسیلی بارتلد دادهشده است. به نظر بارتلد، نام قشقایی از واژه ترکی قشقا به معنی «اسب پیشانی سفید» آمده است. نظر دیگری هم وجود دارد که نخستین بار توسط حسن فسایی در فارسنامه ناصری مطرح شد. طبق نظر فسایی، نام قشقایی از واژه ترکی قاچماق به معنی «فراری» آمده است.
خاستگاه
قشقاییها عموما بر این باورند که اجدادشان به عنوان قراولان لشکر هلاکوخان و تیمور از ترکستان به ایران آمدهاند. در حالی که ورودشان در زمان مهاجرتهای بزرگ قبیلهای قرن یازدهم میلادی محتملتر است. همه گمانهها در این که ایشان پیش از ورودشان به فارس، مدتی در شمال غربی ایران حضور داشتهاند متفق اند. قبیلهای با نام مغانلو در میان قشقاییها حضور داشته، که مسلماً نام خود را از دشت مغان در شمال اردبیل گرفته بود. همچنین احتمال داده میشود که طوایف آق قویونلو، قراقویونلو، بیگدلی و موصلو گذشتهشان به شمال غرب ایران مربوط باشد. غیر از این قشقاییها غالباً اردبیل را به عنوان سرزمین گذشتهشان معرفی میکنند. به نظر میرسد، در یک دوره ارتباط نزدیکی میان خلجها و قشقاییها وجود داشته است که برخی نویسندهها از جمله حسن فسایی، قشقاییها را شاخهای از خلجها دانستهاند. مینورسکی معتقد است که مهاجرت خلجها به فارس و ترکیب شدنشان با قشقاییها این فرضیه را ایجاد کرده است. بقایای خلجها در میان قشقاییها قابل تشخیص میباشند. غیر از آن خلجهای یکجانشینی در فلات دهبید موجود اند که گمان میرود زمانی که هنوز زندگی عشایری داشتهاند جزوی از ایل قشقایی بودهاند. نام طوایف قشقایی نشان میدهد که غیر از خلجها، گروهی از طوایف افشار، بیات، قاجار، قراگوزلو، شاملو و ایگدر نیز به این اتحادیه ایلی پیوستهاند.
زبان و ادبیات
قشقاییها به زبانی از شاخه جنوب غربی ترکی (ترکی اغوز) صحبت میکنند، این زبان غیر از فارس در همدان نیز رواج دارد. کوالسکی این زبان را نزدیکترین گویش به ترکی آذربایجانی دانسته است. ادبیات قشقایی که به شعر و داستان خلاصه میشود بیشتر سینه به سینه منتقل و کمتر مدون شده است. بیشتر اشعاری که امروز میان قشقاییها شنیده میشود، به شاعران نه چندان دور بازمیگردد، همچنین جز چند رباعی فولکلور این اشعار به ندرت ریشه آذربایجانی دارند. طبیعت، زندگی مردم، عشقها و غمها و شادیها، شکوه از بیمهری آسمان، مهاجرتها و فراق و جداییها از عناصر اصلی این اشعار هستند. علیرغم سابقه جنگاوری و دلاوری ایل، شعر قشقایی بیشتر پرسوز است تا حماسی. از دیگر خمیرمایههای اشعار قشقایی کوچ میباشد. علیرغم ترکزبان بودن، ادبیات قشقاییها بسیار با اساطیر و آداب و رسوم ایرانی چنان پیوند خورده است که تنها عامل جداکننده این قوم و فارسیزبانان را میتوان زبان ترکی دانست.
موسیقی
موسیقی قشقایی برخلاف موسیقی سنتی ایران برپایه ردیف نیست. این موسیقی از طبیعت و سرنوشت قشقاییها الهام میگیرد، گاهی محزون است، گاهی پرشور است و گاه حماسی. موسیقی قشقایی به گروههایی از قبیل موسیقی عاشیقها، موسیقی چنگیها و موسیقی ساربانها (دارغاها) تقسیم میشود.
آداب و رسوم
قشقاییها مردمانی سرخوش و دلشاد هستند و به جشن و شادی علاقهمند میباشند. در تمام سال تنها در ده روز آغاز محرم سوگواری میکنند. در جشنها و عروسیها رقص گروهی زنان و مردان قشقایی و رقص با چوب (چوب بازی) بسیار زیبا و جالب است. در مراسم جشن و عروسی، زنان و مردان قشقایی رقص بسیار زیبا و جالبی دارند. در این جشنها زنان و مردان هر یک دو دستمال در دست میگیرند و پیرامون یک دایره بزرگ میایستند و با آهنگ کرنا و دهل دستمالها را تکان میدهند و با حرکات موزون پیش میروند. در رقص «دَرْمَرو» یا چوب بازی نیز، مردان دوتا دو تا و به نوبت با چوبهای کوتاه و بلندی که در دست دارند به آهنگ ساز و دهل با یکدیگر میرقصند مبارزه میکنند. قشقاییها به نوشیدن چای و کشیدن قلیان بسیار علاقهمند هستند. مردان طایفه دره شوری از چپق نیز استفاده میکنند.
قشقاییها در مرگ خان یا کلانتر، مانند عزیزان و فرزندان خود متأثر میشوند. گورستانهای قشقایی در سر راه کوچ ایل قرار گرفته تا هنگام کوچ بتوانند برای مردگان خود فاتحهای بخوانند. به سبب علاقهای که به خانهای خود دارند برای آنها آرامگاههای باشکوه و استوار میسازند که سالیان متمادی پابرجا میماند و هر سال هنگام کوچ قبر آنها را زیارت مینمایند. آرامگاه عدهای از سران ایل قشقایی به ویژه خانهای طایفه کشکولی در دامنه با صفای شاهدای اردکان با سنگ و شیروانی به سبک مزار حافظ ساخته شده و نظر بیننده را به خود جلب میکند.
بیشتر قشقاییها دارای چشمانی متوسط، موی تیره (مشکی و قهوهای) و صورت گندمگون هستند. در میان طایفه فارسیمدان (ایمور) و دره شوری گروهی سفیدپوست با موی زرد یا بور نیز دیده میشوند. زنان قشقایی هرگز آرایش نمیکنند. تنها فرق زنان با دختران «چتر زلف» زنهاست. هنگام عروسی برای آرایش عروس این چتر زلف را درست میکنند. مردان قشقایی معمولاً صورت خود را میتراشند و به بلند کردن سبیل علاقه خاصی دارند.
لباس های ایل قشقایی
در حدود دو قرن قبل لباس های مردان معمولی این ایل شامل شلوارهای دمپا گشاد، پیرهنهای بی یقه و عبایی بلند بود که آن را با شال محکم می بستند و قبای نمدی گرم بر تن و کلاه نمدی سیاه گرم هم بر سر داشتند. البته در شهرها روسای ایل لباسی شبیه افراد مهم قاجاری بر تن می کردند؛ این لباس شامل پیرهن بییقه، عبای بلند و کلاه پوستی بلند بود، اما در قرن بعد این پوشش تا حدی تغییر کرد. لباس زنان این ایل در قرن نوزدهم و بیستم شبیه دیگر عشایر جنوب غربی ایران بود؛ لباسی رنگارنگ و متنوع که شامل دامن چند لایه (شلیته، تنبان)، تونیک و ژاکت کوتاه بود و بر روی کلاه کوچک روسری توری هم بر سر می کردند.
طوایف و تیره های مختلف ایل قشقایی
۱- طایفه دری شوی : که قشلاق آنها در حومه گچساران و کازرون و نواحی بی بی حکیمه و ماهور و ییلاق آنها اطراف سمیرم و بروجن و شهرضا ( قمشه ) می باشد .
۲- طایفه کشکولی : ییلاق این طایفه در کوهپایه های شمال غرب شیراز و حوالی اردکان و کمهر و کاکان و قشلاق آنها حومه کازرون , گچساران و ماهور می باشد .
۳- طایفه فارسیمدان : ییلاق در منطقه پادنا و حنوب سمیرم و قشلاق در حومه کازرون و حسین آباد و سرمشهد می باشد .
۴- طایفه شش بلوکی : ییلاق در سرحد چهاردانگه و حوالی آباده و اقلید و قشلاق در حومه فراشبند , دهوم یا (اهرم ) بوشهر و دشت پلنگ می باشد .
۵- طایفه عمله : ییلاق در ناحیه سمیرم علیا و سرحد چهاردانگه و قشلاق در حومه فیروز آباد و لارستان می باشد .
صنایع دستی
از مهمترین صنایع دستی مردم قشقایی میتوان به قالیبافی، گلیمبافی، جاجیمبافی، گبه بافی و همچنین بافتههای رِند و بافتههای «چرخ» اشاره کرد. بهطور کلی تولید دستبافتهها از مرحله ابتدایی تا آخرین مرحله به دست زنان صورت میگیرد. علاوه بر اینها، فعالیتهای دستی دیگری مانند طناب بافی، چیق بافی و … (برای تولید لوازم مصرفی) نیز به وسیله قشقاییها انجام میشود که در مبحث پیشههای مردم قشقایی به آنها اشاره شد.
پیشینه های مختلف
از برخی از پیشینه های مختلف در میان ایل قشقایی میتوان به پرورش دام، تولید محصولات کشاورزی و باغی مورد نیاز، امورات منزل و تولیدات لبنی، صنایع پوستی، تولید پوشاک و دست بافتههای ضروری و سوارکاری و شکار اشاره داشت.
سلام وای عالی بود
ساغول قشقایی
یاشاسین قشقایی
دمت گرم آقا جواد عزیز
اقا جواد موفق باشی???