منش ایرانیان، ترافیک و مدرنیته
اولین احساسی که هنگام ورود به تهران دارید، “شلوغی” است: ترافیک سنگین، جمعیت زیاد، حرکت و سر و صدا در همه جا. اما بلافاصله پس از این حس، زمان زیادی طول نمیکشد که متوجه میشوید این شلوغی و هرج و مرج، دوستانه است. بخصوص اگر اتفاقاً ایتالیایی باشید، سریعاً احساس سردرگمی میکنید.
تهران بازارهای عجیب و غریبی دارد و در حومههای غیر مرکز شهر ساکتتر است و در مکانهایی مانند مراکز خرید در نزدیکی دریاچه آزادی {دریاچه چیتگر} بسیار مدرن است، جایی که میتوانید فکر کنید در پاریس هستید.
ایران کشوری بسیار دوستانه است. این غیر منتظره نیست که در اکثر نقاط جهان، مردم محلی به طور عادی قادرند بازدیدکنندگان خارجی واقعی را از تصویری که تلویزیون به آنها ارائه میدهد جدا کنند.
بیشتر مردم در همه جا اگر احساس تهدید نکنند یا احساس کنند که مورد کلاهبرداری یا سرقت قرار نمیگیرند، طبیعتاً دوستانه هستند. اگر به عنوان یک بازدید کننده، شما به روشی دوستانه به آنها نزدیک شوید، تقریباً همیشه به همان روش تلافی میکنند.
در ایران، اغلب دولتهای غربی (و البته به دلایل منطقی) به عنوان دولتهای شیطانی تلقی میشوند، اما این موضوع برای بازدید کنندگان خارجی صدق نمیکند.
فقط برای اینکه شما را با منش ایرانیان مطلع کنم، بگذارید داستانی را برای شما تعریف کنم. من با همسرم در یک رستوران محلی در خیابان میرزا کوچک خان تهران (یک رستوران عالی) نشسته بودیم. در آنجا با مشتری دیگر ایرانی که معلوم شد مهندس عمران است وارد گفتگو شدیم.
وقتی فهمید که قصد داریم موزه ” آبگینه” تهران را ببینیم، ما را تا آنجا همراهی کرد و سپس اصرار کرد که پول بلیتهای ما را بپردازد و این تنها نمونه در تجربه ما در تهران نبود.
این رفتار دوستانه حتی با گردشگران آمریکایی (که دولتشان در ایران با لقب شیطان بزرگ نواخته میشود) هم انجام میپذیرد.
البته برای یک خارجی ممکن است تشخیص تنشهای اجتماعی زیر پوستی مشکل باشد اما آنچه میتوانم به شما بگویم این است که در تهران هیچ وضعیت و کنترل امنیتی سنگینی ندیدیم، برخلاف آنچه در بسیاری از شهرهای غربی مشاهده میکنید.
ما حتی از جلوی محل سکونت رئیس جمهور “حسن روحانی” در یک ساختمان در منطقه شمالی تهران رد شدیم: به نظر میرسید امنیت اقامتگاه رئیس جمهوری ایران فقط با تعدادی پلیس که در اطراف ساختمان ایستادهاند تامین میشود؛ البته ممکن است اقدامات امنیتی غیرقابل مشاهده دیگری نیز در این مکان بوده باشد که ما ندیدیم. اما نکته چشمگیر این است که به نظر میرسد آنها در حوزه امنیتی نگرانی جدی ندارند.
زنان در ایران
از نظر تنشهای اجتماعی، نکته بارزی که یک فرد غربی درباره ایران به ذهن میآورد، دقیقاً مانند همه کشورهای اسلامی، وضعیت زنان است.
ایران و عربستان سعودی احتمالاً تنها کشورهای جهان هستند که هنوز طبق قانون سنت اسلامی پوشش حجاب اسلامی زنان را اجرا میکنند. با این حال، به نظر میرسید دوره کنترلهای پلیسی حجاب زنان در ایران به سر آمده باشد.
در ایران، اگر زنی دوست دارد چادری سیاه بپوشد که باعث شود او مانند یک راهبه اروپایی به نظر برسد، آزاد است و این کار را انجام میدهد اما بیشتر زنان ایرانی، حداقل در تهران، تمایل دارند که قوانین را به صورت خلاقانه تفسیر کنند.
آنها یک روسری به عنوان نمادی از حجاب روی سر خود میاندازند که غالبا نیمهای از سر آنها را میپوشاند و غالباً سبک و با رنگ روشن است. لباس زنان نیز غالبا رنگی است و زنان نیز به طور گسترده لباس جین میپوشند.
همسرم میگفت که پس از گذشت چند روز در تهران، او احساس راحتی در پوشیدن حجاب کرده و حتی در اواخر به طور عجیبی احساس میکرد به اروپا بازگشته است.
البته، تأثیرات مشاهدات ما در طول یک هفته ممکن است به شدت گمراه کننده باشد اما به نظر میرسد آنچه که من از نظر ساختار اجتماعی کشور ذکر کردم با دادهها مطابقت دارد.
در ایران، زنان از نظر مشارکت در نیروی کار همچنان اقلیت هستند اما نقش آنها در مقایسه با سایر کشورهای خاورمیانه مهمتر و بزرگتر است. همچنین به نظر میرسد که شکاف جنسیتی در ایران به سرعت در حال پر شدن است.
اقتصاد و جامعه دانشگاهی
البته، ایران یک کشور نسبتاً فقیر است: از نظر تولید ناخالص داخلی به ازای هر نفر (PPP) ، تقریباً به اندازه نیمی از ایتالیا و یک سوم ارزش ایالات متحده را در اختیار دارد.
با این وجود، از نظر برابری اجتماعی، با در نظر گرفتن شاخصهایی چون “ضریب جینی”، ایران از ایالات متحده بهتر است، اگرچه نه به خوبی ایتالیا. ایرانیان همچنین خدمات بهداشت عمومی خوبی دارند.
سیستم آموزشی یک کشور نشانگر خوبی از انسجام اجتماعی است: دولتهای دیکتاتوری هیچ علاقهای به شهروندی تحصیل کرده ندارند. آنها ترجیح میدهند شهروندان خود را از بین ببرند یا از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده کنند.
در عوض، ایران در این منطقه میدرخشد و دولت به همه شهروندان امکان آموزش رایگان میدهد، که نتایج چشمگیری به بار آورده است.
حدود 4.5 میلیون دانشجو در دورههای دانشگاهی ثبت نام کردهاند که فقط در مقام مقایسه اندکی کمتر از میزان دانشجویان در ایالات متحده آمریکا و به مراتب بیش از تعداد دانشجویان مشغول تحصیل در دانشگاههای ایتالیاست. ایران یکی از بزرگترین نسبت دانشجویان با نیروی کار را در مقایسه با هر نقطه از جهان را دارد.
البته برای ارزیابی سیستم آموزشی ایران باید سطح علمی دانشگاهها را در نظر بگیرید و درست است که در حال حاضر کیفیت دانشگاههای آنها مشابه دانشگاههای معروف و معتبر غربی نیست اما به نظر میرسد در دانشگاههایی که من بازدید کردم، افراد شایسته استخدام شدهاند و سطح تحقیقات خوب است.
همچنین در مؤسسات تحقیقاتی که از آنها بازدید کردم، به طور گسترده زنان مشغول کار بودند، اگرچه در اروپا نیز چنین است اما هنوز جایگاههای سطح بالا بیشتر در اختیار مردان است. این وضعیت ممکن است به سرعت تغییر کند.
اسلام همچنین جزئی از فرهنگ ملی ایران است: بازدید از ایران در زمان برگزاری مراسم اربعین به شما ایدههایی می دهد که درباره اهمیت برخی از آداب و رسوم دینی درک بیشتری پیدا کنید: شما نیازی نیست که یک مسلمان شیعه باشید تا بفهمید که احساسات اینها چقدر عمیق است. سنتها اجرا میشوند و چقدر میتوانند جذاب باشند.
با این وجود، من می گویم که جامعه فعلی ایران به طرز چشمگیری “عرفی” است. من نمی توانم با کمیت مشخص درباره این فرضیه سخن بگویم، فقط آن را به عنوان یک تصور شخصی در نظر دارم.